خوب که چشمم مالیدم آشیخ حسن اعتدالالملک را دیدم در حال توجیهات همیشگی بوده و میفرمودند: گفته بودیم، همین شنبه گذشته اوضاع را عادی کنند ولی… سپس از کنار پشتی که بر آن تکیه و تشکی که بر آن جلوس فرمودند تکانی به وجود مبارک داده و با لبخندی ملیح گفتند: کجایند آن آدمهای یاوهسرا؟ گویی نگاهی به من زباندراز هم کردند که چهارشنبه فرموده بودیم و نگذاشتیم جمعه شود و اصحاب به عرض ما برسانند. الغرض پیک خبررسانِ بدخبرِ ذلیل مرده به ما نگفته این ویروس ریزه میزه چینی هم اعلان جنگ داده!
لذا آن قول ما در موقع صلح بود نه حالا که جنگ تمام عیار را شروع کردهایم! سپس رو به ندیم حضور کردند و گفتند میرزا جهانگیرخان ما کجاست؟ ظریفالسلطنه ما چه شد؟ وزیرک جوان ما چه میکند؟ بانوی کابینه ما چه میگوید؟ در آن هنگام انیس حضور در حالی که اشک در چشمان و بغض در گلویش بود به سبک آن خواننده قدیمی خواند: من ماندهام تنهای تنها… در عوالم خواب و بیداری بودم که غرش عیال در حالی که ماسک بر قرص قمر زده، دستکش در دست، چکمه به پا و کلاه بر سر گذاشته، روپوش دولایه پوشیده و بوی الکل و وایتکس میپراکندند با ابرو اشاره فرمودند: فوری آشغالها را ببر بیرون من هم با آواز گفتم: رفتم که رفتم، بیوفا رفتم که…!!.
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 06,مه,2024